فناوری اطلاعات

.فعالیت این وبلاگ در زمینه برنامه نویسی دات نت ،شبکه های کامپیوتری و اخبار فناوری می باشد

فناوری اطلاعات

.فعالیت این وبلاگ در زمینه برنامه نویسی دات نت ،شبکه های کامپیوتری و اخبار فناوری می باشد

آخرین نظرات
  • ۲۶ تیر ۰۰، ۱۶:۰۱ - آلپ صنعت
    عالیه

۲۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

عرضه ویندوز بلو در تابستان امسال با نام ویندوز 8.1؟

سید محسن علوی | پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۵۲ ب.ظ

 

همیشه داستان این گونه بوده که محصولات در طی مدت توسعه و تولید دارای نام های رمز متفاوتی بوده اند و کم پیش آمده است که محصول نهایی را با همان نام رمز دوره توسعه بخوانند. اکنون به نظر می رسد که داستان Windows Blue هم این چنین است و مایکروسافت می خواهد آن را

  • سید محسن علوی

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

سید محسن علوی | پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۵۲ ق.ظ

 

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

  • سید محسن علوی

دوستی پروانه ای

سید محسن علوی | سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۳۱ ق.ظ

 

یک شب سرد پاییز یک پروانه اومد پشت پنجره اطاق پسرک و به شیشه زد: تیک! تیک! تیک!

پسرک که سرش حسابی گرم بود، برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست!

پروانه با شور و شوق گفت: می‌خوام باهات دوست بشم، لطفا پنجره رو باز کن.

اما پسرک با اوقات تلخی جواب داد: نمی‌شه، تو یه پروانه هستی!

  • سید محسن علوی

وصیت خردمندانه

سید محسن علوی | سه شنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۳۴ ب.ظ

 

روزی پدری هنگام مرگ فرزندش را فراخواند و گفت فرزندم تو را چهار وصیت دارم و امیدوارم که در زندگی به این چهار توجه کنی:

اول اینکه اگر خواستی ملکی بفروشی ابتدا دستی به سرو رویش بکش و بعد بفروش

دوم اینکه اگر خواستی با فاحشه ای همبستر شوی سعی کن صبح زود به نزدش بروی

سوم اینکه اگر خواستی قمار بازی کنی سعی کن با بزرگترین قمار باز شهر بازی کنی

چهارم اینکه اگر خواستی سیگار یا افیونی شروع کنی با آدم بزرگسالی شروع کن

...

مدتی پس از مرگ پدر او تصمیم گرفت خانه پدری که تنها ارث پدرش بود را بفروشد پس به نصیحت پدرش عمل کرد

و آن ملک را با زحمت فراوان سروسامان داد پس از اتمام کار دید خانه بسیار زیبا شده و حیف است که بفروشد پس منصرف شد.

مدتی بعد خواست با فاحشه معروف شهر همبستر شود .طبق نصیحت پدر صبح زود به در خانه اش رفت.

اما چون صبح زود بود و فاحشه فرصت نکرده بود آرایش کند دید که او بسیار زشت است و منصرف شد.

مدتی بعد نیز خواست قمار بازی کند.پس از پرسوجوی فراوان بزرگترین قمار باز شهر را پیدا کرد.

دید او در خرابه ای زندگی میکند و حتی تن پوش مناسبی هم ندارد.وقتی علتش را پرسید قمارباز بزرگ گفت همه داراییم را در قمار باخته ام .....در نتیجه از این کار هم منصرف شد.

 

اما زمانی که دوستانش سیگار برگی به او تعارف کردند که با آنها هم دود شود بیاد وصیت پدر افتاد و نپذیرفت تا با مرد پنجاه ساله ای

که پدر یکی ازدوستانش بود شروع کند ولی وقتی او را نزدیک به موت یافت که بر اثر این دود کردنها و مواد مخدر بود

خدا را شکر کرد که او آلوده نشده و به پدر رحمت فرستاد

 

 

  • سید محسن علوی