نشد که نشد
یارو پیرمرده میره دکتر، دکتره (علاوه بر نیم کیلو قرص و آمپول) براش آزمایش اسپرم مینویسه.
پیرمرده میپرسه: دکتر جون، جریان این آزمایش اسپرم چیه؟
دکتره میگه: چیزی نیست پدرجان، شما این شیشه رو بگیر ببر خونه، شب یک حالی به خودت بده، نتیجه رو بریز تو این شیشه.
خلاصه پیرمرده شیشه رو میگیره میره خونه، فردا برمیگرده مطب، دکتره میبینه شیشه همچنان خالیه.
میپرسه: چی شد پدرجان، این شیشه که خالیه؟
پیرمرده میگه: نشد دکترجان.. نشد!
دکتره میپرسه: یعنی چی نشد؟
پیرمرده میگه: والله من دیروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان کردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان کردم، بازم نشد. بعد با دو دست... نشد که نشد! خانم روصدا کردم، خانم با دست چپ امتحان کرد، نشد. با دست راست امتحان کرد، نشد. حتی با دهن امتحان کرد، باز هم نشد! خلاصه کبری خانم زن همسایه رو صدا کردیم، ایشون با هر دو دست امتحان کردن، نشد... حتی گذاشتش لای پاش...آقای دکتر نشد که نشد!
دکتره کف میکنه، میگه: خانم همسایه رو هم صدا کردین؟!
پیرمرده میگه: بــعــلــه دکتر جون، خلاصه که هرچی چندنفری زور زدیم، در این شیشه صابمرده باز نشد که نشد :|
- ۹۱/۱۱/۰۸